، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

ستاره نابغه کوچولو

جوابیه یک دوست!

دوست گلم ازت ممنونم بایت همه تعریفایی که ازم کردی و متواضعانه بدون گذاشتن اسم یا ایمیلی نظر دادی. خانمی (چون نوشتی دلت می خواد مامان خوبی مثل من باشی ) تعریفت قلبم رو سرشار از شادی کرد . می دونی وقتی مادری دلت می خواد کامل مادری کنی بی عیب و نقص به دلبندت برسی و دائما احساس می کنی کم گذاشتی (لااقل من اینطورم) واسه همین وقتی ازت تعریف می کنن اونهم اینهمه و بی پرده خیلی سر ذوق می یای . سرشار از انرژی شدم . چشم همه سعیمو می کنم تا اگه کاری واسه تربیت دخترم کردم که همش وظیفم بوده رو توضیح بدم: اول از همه سالهاست که باورهام رو عوض کردم . خوشبختی تو وجود آدمهاست . دوستی می گفت اگه بتونی از راه رفتم گربه ای رو تیغه دیوار خونت لذت ببری زندگی رو یا...
24 شهريور 1390

دیر نویس!

این آتلیه هم دل ما رو آب کرده دیگه خودم هم بی طاقت شدم . متاسفانه خودمون خیلی خیلی کم عکس گرفتیم . دلم می خواد پست گزارش تولدشو خیلی کامل و با آب و تاب بنویسم . به دلایلی کاملا شخصی فعلا پستا رو رمز دار می نویسم. خوشحالم خوشحالم از ساعتهایی که صرف بزرگ شدن ستاره کردم نتایجش فوق العاده هست می دونم که مسئولم و از ته قلب امیدوارم بتونم مسئولیتم رو خوب انجام بدم. دیگه دخترم یه نوزاد نیست مثل دوتا دوستیم که کاملا می فهمه و می دونه چی می گم. دو تا کلمه مامان و بابا رو می تونه بخونه ولی احتمالا دیگه ادامه نمی دم خودم احساس می کنم بهتره چند ماه دیگه صبر کنم . دایره لغاتش خیلی خیلی وسیع شده . اعضای بدنش مثل دست، پا ، مو، بینی ، چشم، گوش، زبون ، ...
20 شهريور 1390

بدون عنوان

مهمونی تولد خیلیی خوب برگزار شد . خیلی کارام عقب افتاده به محض اینکه آتلیه عکسا رو بده پست جدید می ذارم. بهمون سر بزنید
14 شهريور 1390

بدون عنوان

مهمونی تولد خیلیی خوب برگزار شد . خیلی کارام عقب افتاده به محض اینکه آتلیه عکسا رو بده پست جدید می ذارم. بهمون سر بزنید
14 شهريور 1390

این روزها : ناموس خدا

چند روز پیش رفته بودیم استودیو واسه صدابرداری و مثل همیشه با ستاره بودم اونجا یه آقایی حرف خیلی جالبی زد و گفت : "می گن دختر ناموس خداست دست هرکسی نمی ده . فقط به اونهایی می ده که خیلی دوسشون داره" خدایا از اینکه ستاره رو به ما دادی با همه وجودم سپاسگذارم. امروز ستاره سعی می کرد غلت از پشت به شکم بزنه. چند روزی هست که آبمیوه اشو با لیوان می خوره و از همه جالبتر اینکه برای جلب توجه من گریه لوسی می کنه. قربونت برم که می دونی همه زندگی مامی هستی. و اپیزود آخر اینکه : ما بالاخره ساختمون رو خریدیم . خدایا فاصله بین غمها و شادیها چقدر نزدیکه . کاش یادمون می موند که تو تموم غمها تو دستمونو گرفتی و تنهامون نمی گذاری تا به شادی برسیم. اینم عکسای...
9 شهريور 1390

این روزها : تولد 6 ماهگی

ستاره آسمون زندگی ما 6 ماهگیت مبارک عزیزم! نیم سال از بودن ستاره با ما می گذره و چه زود و چه شیرین! یادمه پارسال این موقع من هنوز نمی دونستم عسلکم دختره یا نه؟ و چقدر امسال خوشحالم و با اینکه به نظر بقیه کار عادی و معمولی نبود با اشتیاق براش مهمونی تولد 6 ماهگی گرفتم. آره مامانی قشنگم بذار بقیه بگن چه ندید بدیده! خب معلومه منکه تا حالا ستاره نداشتم . عزیزم اگه خدا بخواد و بابایی همراهی کنه واسه تولد 1 سالگیت سنگ تموم می ذارم دخترکم. شادی 6 ماهه شدن دخترم رو با یه مهمونی زنونه با دوستا و فامیل شریک شدم و آخر شب هم شوشوهای خوب اومدن. امیدوارم به همه خوش گذشته باشه . با وجودیکه کلی کار کردم ولی خیلیییییییییی برام لذت بخش بود. یه تشکر خیلی خ...
9 شهريور 1390

این روزها : تولد 6 ماهگی

ستاره آسمون زندگی ما 6 ماهگیت مبارک عزیزم! نیم سال از بودن ستاره با ما می گذره و چه زود و چه شیرین! یادمه پارسال این موقع من هنوز نمی دونستم عسلکم دختره یا نه؟ و چقدر امسال خوشحالم و با اینکه به نظر بقیه کار عادی و معمولی نبود با اشتیاق براش مهمونی تولد 6 ماهگی گرفتم. آره مامانی قشنگم بذار بقیه بگن چه ندید بدیده! خب معلومه منکه تا حالا ستاره نداشتم . عزیزم اگه خدا بخواد و بابایی همراهی کنه واسه تولد 1 سالگیت سنگ تموم می ذارم دخترکم. شادی 6 ماهه شدن دخترم رو با یه مهمونی زنونه با دوستا و فامیل شریک شدم و آخر شب هم شوشوهای خوب اومدن. امیدوارم به همه خوش گذشته باشه . با وجودیکه کلی کار کردم ولی خیلیییییییییی برام لذت بخش بود. یه تشکر خیلی خ...
9 شهريور 1390
1